ناراحتی و غم زیادی رو
روی قلبم احساس میکنم
همین الان و همین لحظه ...
- سه شنبه ۱۴ تیر ۰۱
Just For Profile
چرا...
اوه...اشکالی نداره..امیدوارم الان اوکی باشی
اره خوبم عزیزم..خیلی کم میام
غمگین نشیا دیگه 🤗
واییییییییییییی سلاممممممممممم عزیز دلم خوبیییییییییی؟؟؟
همزادی به جان خودم دلم برات اندازه یه نوترون شده ولی حیف که وقت سر خاروندن هم ندارم و خب راستش یکمم دل و دماغ ندارم...
به هر بگذریم همزادی گلم، امشب که دارم برات اینارو مینویسم 30 آذر ماهه و این یعنی شب تولدته!!
درسته امشب هم شب یلداس، شبی که به طولانیترین شب سال معروفه، و من یادم مونده بود تو 1 دی تولدته سو خواستم بهت تولدت رو تبریک بگم عزیز.
چند وقت پیش داشت چت های خیلی قدیمیمون رو میخوندم. مال سال 99 بود فکر کنم و یه بار دیگه خاطرات اون سال ها برام تکرار شدند ولی مهم تر از اون جملهای که خودت بهم یادم داده بودی رو دوباره از روش خوندم. اینکه همیشه باید همه جوانب رو در نظر گرفت... برای همین میخواستم چون این جمله رو بهم هدیه دادی منم بهت جمله ای رو هدیه بدم. هیتلر میگه "اشکهایی که بعد از هرشکست پایین ریخته میشند همون عرقهایی هستند که برای پیروزی ریخته نشدند." پس امیدوارم همیشه همهی تلاشت رو بکنی که نخوای بعدا غصه شو بخوری همزادی گلم...
امیدوارم امسال هم بهت خاطرات خوشی رو هدیه داده باشه که با فکر کردن بهشون حتی شده یه لحظه ام لبخند بزنی و اگر اتفاق ناگواری رخ داده ازش تجربه ای جدید کسب کرده باشی که بتونی بعدا ازش استفاده کنی. برات آرزو میکنم همیشه موفق باشی و به هرچی که میخوای و صلاحه برسی. آرزو میکنم برات همیشه لبخند روی لبات باشه و سال خوشی رو تجربه کنی.
امسال متاسفانه نشد باهم درست و حسابی حرف بزنیم چون من سرم با کنکورم گرم بود... ولی خب چیزی از اینکه تو خیلی برام خاص و ارزشمند هستی کم نمیکنه برای همین همیشه به یادت میمونم همزادی، حتی اگر نتونم ماه ها باهات حرف بزنم.
بذار تا کمی برات از خودم و اتفاقاتی که این مدت نبودم بگم هرچند که زندگیم دوباره ریتم یکنواختی به خودش گرفته و مدرسه نرفتن هم یکنواخت ترش کرده... هرچند من از مدرسه رفتن دل خوشی ندارم... هر بار که بهش فکر میکنم هر روز سه امتحان مختلف و فشارهای معلم های مختلف یادم میاد و این چیزی نیست که دلم بخواد دوباره بهش برگردم راستش. شاید اگر زمان به عقب برمیگشت و یکی به من 7 سال پیش میگفت ببین عزیز، اگر بری یه همچین مشکلاتی هست هرگز این تصمیمو نمیگرفتم برم تیزهوشان... ترجیح میدادم برم یه مدرسه عادی و یه بچگی معمولی داشته باشم... بگذریم. الان که دیگه برای کنکور عمومی ها رو حذف کردند و من باید 4 تا درسو هر روز بخونم... مطلباش تکرای نیست ولی یکی از دور نگاهم کنه از سبک زندگیم خسته میشه😂
از بس همه چی قطعه و اینترنت درست کار نمیده دوباره نشستم انیمه ی ناروتو شیپودن رو دوباره میبینم. برای بار چندم هم باز سر مردن ایتاچی گریه کردم. البته شاید دیدن انیمه ی ناروتو این موقع هم ایده ی بدی هم نبود... میزان تلاش بیش از اندازه ی ناروتو و حرف های مبنی بر موفق شدن به نظرم روی همه تاثیر میذاره که اون ها هم بخوان موفق شن و یه کاری مهم توی زندگیشون انجام بدن.. همچنین منی که دارم الان اینو میبینم دیدم با دو سال پیشم فرق داره... شاید بشه گفت دارم بهتر و عمیق تر نگاهش میکنم؟ قبلا ها هرچی بیشتر حواسم به قیافه هاشون و فضاسازی های بی نظیرش بود الان دارم به جملههاشون بیشتر دقت میکنم بگمونم.
در کنار اینها یه درامای مسخره ی خانوادگی رخ داده چندماه پیش و نتایجی که در پی داشت داره خفه ام میکنه. زبونم لال کسی نمرده ها... یسری اتفاقاتی رخ داده که منجر به رخ دادن یسری دیگه از اتفاقات شده و داره خسته ام میکنه راستش. دارم خیلی محلش ندم ولی همش به یه نحوی رو اعصابمه... میدونم اینم مثل باقی بدبختی ها میگذره ولی خب... طول میکشه
وای چه طوماری تایپ کردم جدا.
خب دیگه من باید برم همزادی گلم. کلا خواستم هم تولدتو تبریک بگم و هم یه اشاره ای کنم که من هنوز زنده ام😂
از همینجا تا اونجایی که داری این پیامو میخونی بوس روی لپات💞
به خواهرت هم سلام برسون و کلی هم مواظب خودت باش. هوا دیگه سرد شده پس لباس گرم یادت نره بپوشی وگرنه خدایی نکرده سرما میخوری🥰