ی مدتیه ک با دوست صمیمیم اونجور ک باید نیستم ... .. ب دوستای صمیمیم ی سرری از درد و دلامو میگفتم همیشه و اونام گوش میکردن و حالا یا راهنمایی میکردن یا دلداری یا هر چی دیگه.. ولی ی مدت ک گذشت دیدم من هیجی ازشون نمیدونم :) و دیدم راجع ب چیز خاصی باهام حرف نمیزنن در حد همین چیزای معمولی مثل اینکه فیلم چی میبینی یا حالت خوبه و ... در همین حده
این باعث شد ک احساس بدی پیدا کنم و دیگه اونجوری ک باید راحت نیستم ... دیگه مثل قدیما اگه حالم بد بود و بهشون پیام میدادم حالم خوب نیس دیگه اونکارو انجام نمیدم ... دیگه وقتی مینویسن حالت خوبه نمینویسم خوب نیستم مینویسم خوبم :)
دوستای صمیمیم تبدیل شدن ب کسایی ک باهاشون احساس راحتیمو از دست دادم ...
نمیدونم شاید شمام با دوستای نزدیک تون اینجوری باشین اگه اینجوری هستین امکانش هس ک طرف مقابل تون ی روزی مثل من احساس کنه
چیز خاصی نبود ولی دلتنگ نوشتن تو اینجا بودم :)
دلتنگ جایی ک پر از خاطره س برام ....
- چهارشنبه ۱۰ اسفند ۰۱