حاضرین سایتم ۶۸ نفرهه؟؟
اخههه وههههههههههه
الان شد ۷۵نفرررررررررر
- چهارشنبه ۳۱ شهریور ۰۰
Just For Profile
حاضرین سایتم ۶۸ نفرهه؟؟
اخههه وههههههههههه
الان شد ۷۵نفرررررررررر
تا وقتی میتونید با یکی کمک کنید
ک طرف بخواد اوضاعش بهتربشه
از ی جایی ک فهمیدین خودش نمیخواد حالش خوب بشه
دقیقا از همون نقطه تلاش هاتون بی ثمر میشه :)
گاهی باید سرش به سنگ بخوره تا درک کنه...
های گایز..
گرچه وبم کسی نیست و اینا
ولی خوب برا همون چند نفری
ک شاید مهم باشه
میگم برگشتم.
سلاممم دخترکم ،حالت خوبه کیوتیم؟😊😊😊😊😊😊
امروز میشه گفت دومین سالیه ک تولدت پیشتم و اولین سالیه ک با عنوان اومات دارم تبریک میگم تولدتو ...
تو این مدتی ک گذشت از وقتی اومدم خیلی ها اومدن و رفتن و ی عده ی خاصی موندن ک انگشت شمار هم بودن
تو هم جزو همون عده ی معدودی....
میدونی گاهی برمیگردم و میرم اولین کامنتای وبمو میخونم و میبینم از همون اول تا همین الان همیشه باهم بودیم... مهم نیس چه اتفاقایی افتاد ولی در نهایت همیشه بازم با هم موندیم..
هر چی به مرور زمان میگذشت و پیش میرفت بیشتر پی به معصومیت ، سادگیت ، مهربونی و کیوتی و خیلی صفات دیگت بردم.
همیشه نگرانت بودم و هستم.. خیلی جاها به حرفم گوش نکردی و من دیدم چجوری شکستنت و منم غصه میخوردم از اینکه اینجوری شدی ..سعی کردم بلندت کنم و بهت بگم فدای سرت هیجکسی لایق این نیست و تو بخاطرش اشک بریزی... اوایل اونیت بودم ولی هر چی زمان میگذشت بیشتر نگرانت میشدم .. وقتی ی بار گفتی عین اوماه میمونی فهمیدم دیقا همچین حسی بهت دارم، احساس میکنم تو دختر کوچولومی ک باید مواظبت باشم... کسی ک وقتی غصه میخوره منم همراهش غصه میخورم.
تو تموم وقتایی ک خیلی اتفاقات بد برات افتاد نگران و ناراحتت شدم، وقتایی ک یهویی غیبت میزد و بعد میومدی و دیگه نورای سابق نبودی... 😔😔😔😔😔
هر بار ک رفتی ی تیکه از وجودتو میکندی و برمیگشتی...💔💔💔💔
میدونم اینجا خیلی بهت سخت گذشت،خیلی ها قضاوتت کردن و بهت لقبایی دادن ک لایقش نبودی... میدونم خیلی جاها دل و قلبتو شکستن ....
میدونم گاهی از خودت متنفر میشی ... میشینی و گریه میکنی .. :)
ولی میدونیی هیچ چیز و هیجکس ارزش اینو نداره ک تو بخوای بخاطرش اشک بریزی و از خودت بدت بیاد..مهم نیست که بقیه چه مزخرفاتی در مورت میگن چون اونا ارزششو ندارن... چون باید یاد بگیری به مزخرفات اهمیت ندی.. باید یاد بگیری که برای خودت و بقیه ی حریمی بزاری و بلافاصله نزاری وارد قلبت بشن و بعد حرفاشون ازارت بده..
مهم نیست چی بشه ولی بدون هر چی پیش اومد میتونی بهم بگی،هر جا دلت گرفت و خواستی بدون اومات همیشه پیشته.. میتوتی هر چی خواستی بهم بگی و خیالت راحت باشه ک قرار نیست قضاوت بشی یا دلت بشکنه... 🥰🥰🥰🥰🥰
مهم نیس ک ی سریا دوستت ندارن من به اندازه همه دوست دارم دختریم ... فک نکن اینکه میگم دخترمی و اینا فقط ی حرفه ،نه!! خودتم میدونی چقد برام مهمی ... ❤❤❤❤
ایگووو امروز روز تولدتع و وقت شادیه ولی خوب اینا ی سری حرف بودن ک خیلی وقته میخواستم بگم بهت و خوب امروز به نظرم بهترین زمان بود. 😘😘😘😘
خوب بریمم سراغ چندتا عکس از بنگتن،اگه نزدیکم بودی کادوت این نبود ولی خوب چه کنم ک دورم ...
طبق شعار ارمیاااا پیششش میریمممم😁😁😁😁
خیلی وقته اینجا سوت و کور شده..
طاقت اینجوری دیدنشو ندارم..
گاهی دلم میخواد ببندمش وبو..
تنها انگیزه هام تهجین و محدثه ن
نباشن وبو احتمالا ببندم
بچه ها کسی میدونه نورا کوجاست؟
وبشو حذف کردهههه؟؟؟؟
میشه اگه خبری دارین ی چی بهم بگین؟
یا اگه دیدینشش بهم بگین؟؟
به گمونم روزای بد منم شروع شده :)
نمیدونم کی تموم میشه
فقط امیدوارم اخرش خوب باشه.
گایز کسی اطلاعی از یاس داره؟ منظورم کیم یاسیه
اگه کسی اطلاعی ازش داره بهم بگه
یا اگه میدونید توی وبی هست ادرس وبو بدید
لطفاا گایز
تنکس.
حتی نمیدونم چی بزارم اسم پستو
فقط تو بعضی چیزا دیگه بی حس شدم
یعنی نمیدونم چجوری بگم
وقتی سعی میکنید تو ی سری مسائل وقتی ک ناراحتین
هی بریزین تو خودتون و لبخند بزنید و بگید اشکال نداره و..
بعد اینقد دل لبریز میشه و پر میشه
ک جایی نمیمونه اونجا،دیگه مسائل پیش بیادم
دیگه حتی نای ری اکشن هم ندارید
دیگه مهم نیست .
نمیدونم ولی من بعضی وقتا از خودم میترسم
من ادم احساسیم ، خیلی ،اونقد ک با دیدن همه چیز میتونه اشکم در بیاد ن اینکه برا خودم اتفاق بیفته نهه ، وقتی برا بقیه اتفاقی میفته اشکم در میاد، وقتی میبینم پسربچه داره کار میکنه چشام توش اشک جمع میشه ، و در کل بگم من وقتی ناراحتی بقیه زو میبینم واقعا ناراحتی و افسردگی بهم دست میده....
ولی ی نیمه ی وجودم اینجوری نیس
خیلی ب ندرت پیش میاد که راجع مسائل و یا اشخاص بی اهمیت بشم
ولی وقتی بشم ....
و دنگگگ امشبم دیگه ی جیزایی دیگه بی اهمیت شد برام
دیگه قرار نیست پیگیر باشم
اینجوری نیست که بخوام اون نیمه دیگمو بیدار کنم
ولی میدونید ی جاهایی دیگه تموم میشه ظرفیتت تحملم
و اونجا یهو میام ب خودم و میبنم مهم نیست برام
چون مهم نیست برای بقیه شاید ک من چ حسی دارم
پس چقدر میتونه ی ادم دووم بیاره بااین اوصاف؟
وقتی برا احساسات من ارزشی نیست تا کی میتونم بگم اشکال نداره؟ی جا بخاطر قلب شکستمممم ک شده
باید رها کنم و پیگیر نشم :)